او با احساس پریشان به سمت زیارتگاه محلی خود سرگردان می شود تا نذری را تقدیم کند. او پس از دور شدن از خانه برای حضور در دانشگاه رویاهای خود، زندگی دانشگاهی خود را نسبتاً تنها دید. امسال اولین کریسمسی است که او به تنهایی سپری می کند. کوجی کمی احساس ناراحتی می کند. آرزوی او یک آرزوی ساده است: "من می خواهم کسی را داشته باشم که کریسمس امسال را با او بگذرانم. " مدت کوتاهی پس از انجام این آرزو، او با سه دختر آشنا می شود که همگی دارای ویژگی های عجیب و غریب هستند. آنها می خواهند در روزهای منتهی به کری با او وقت بگذرانند.
اطلاعات دقیق...