رابطه او با همسرش سالی در حال رکود است و دخترش ملودی دیگر با او صحبت نمی کند. " رابین هاوکینز شانس خود را از دست داده است. از لحظه ای که با تو آشنا شدم دوستت داشتم. "من تو را به خاطر آنچه هستی دوست دارم. زندگی رابین که در یک شغل رضایت بخش و خسته کننده گیر کرده است، زندگی طولانی و یکنواختی دارد. تا اینکه در نیمه های شب با دختر مرموز رویاهایش، بل ملاقات می کند. با این حال، بل بسیار بیشتر از چیزی است که به نظر می رسد - و "رویاهای" رابین به سرعت در خطر تبدیل شدن به "شب.
اطلاعات دقیق...